معنی از غذاهای شمالی
حل جدول
آلومسما، کال کباب، کویی تره، مالابیج، مجی خورش، مرغ لاکو، سیرقلیه، واویشکا، باقلا قاتوق، کباب ترش، مرغانه پلا، نازخاتون
آلو مسما
باقلاقاتوق
آلومسما، کال کباب، کویی تره، مالابیج، مجی خورش، مرغ لاکو
سیرقلیه، واویشکا، باقلا قاتوق، کباب ترش، مرغانه پلا، نازخاتون
نازخاتون
سیرقلیه
آلومسما
واویشکا
ترشی تره
از غذاهای معروف شمالی
باقلاقاتق
از دیگر غذاهای شمالی
سیر قلیه
عربی به فارسی
شمالی , ساکن شمال , باد شمالی
فارسی به عربی
باتجاه الشمال، شمال، شمالی
لغت نامه دهخدا
شمالی. [ش َ / ش ِ / ش ُ] (ص نسبی) منسوب به شمال. منسوب به جهت شمال. (ناظم الاطباء).
- شمالی پیکران، ستارگانی که از شمال طلوع میکنند:
جنوبی طالعان را بیضه در آب
شمالی پیکران را دیده در خواب.
نظامی.
- همسایه ٔ شمالی، امروز در عرف سیاسی ایران به اتحاد جماهیر شوروی سابق اطلاق میشود که در شمال کشور ایران قرار دارد.
|| امروزه مخصوصاً در تهران اهل گیلان یا مازندران را گویند که در شمال ایران قرار دارند. || سرد و خشک: هرگاه که زمستان شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن رابچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). هرگاه که زمستان خشک و شمالی بود و بهار که پس از او آید گرم و بارنده بود و تابستان نیز بارنده بود، اسهال خون بسیار افتد و همچنین هرگاه که زمستان جنوبی بود و بهار شمالی و کم باران بود، اسهال خون بسیار افتد خاصه زنان را وخداوندان مزاج تر را. و هرگاه زمستان جنوبی و بهار شمالی بود و تابستان گرفته و ابرناک و گاه باران بود، نزله بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
معادل ابجد
2106